چطور باید با یک کتاب رفتار کنیم؟
"راهنمای عملی انتخاب و خواندن کتاب بر اساس فرانسیس بیکن و مورتیمر آدلر"
یاد بگیر تو ۱۰ دقیقه بفهمی یه کتاب ارزش وقتت رو داره یا نه + چطور فعال و تحلیلی کتاب بخونی که یادت بمونه.
فرانسیس بیکن یه جملهی معروف داره که هممون حداقل یه بار شنیدیمش:
[ بعضی کتابها را باید چشید، بعضی را باید قورت داد و تعداد کمی را باید جوید و هضم کرد. ]
حالا سوال اینجاست:
•چطور باید بفهمیم که کدوم کتاب مال کدوم دستهست؟
•چطور بدون هدر دادن چند هفته از زندگیمون تشخیص بدیم یه کتاب ارزش «جویدن» داره، یا فقط باید یه نگاه بهش بندازیم و بذاریمش کنار؟
این دقیقاً همون چیزیه که مورتیمر آدلر تو کتاب افسانهای «چگونه کتاب بخوانیم» بهمون یاد میده.
من این کتاب رو خلاصه کردم و از توش یه ترفند در اوردم تا بتونی توی انتخاب کتاب مناسبت ازش استفاده کنی.
قدم اول: بازرسیش کن! (۱۰ دقیقه کافیه)
آدلر میگه قبل از اینکه حتی یه صفحه از متن اصلی بخونی، باید بفهمی که این کتاب جواب سوالت رو داره یا نه.
این کار رو با چهار سرنخ اصلی انجام میدی:
۱) عنوان اصلی + عنوان فرعی
بیشتر اوقات ناشر با گفتن عنوان فرعی داره داد میزنه کتاب دربارهی چیه.
مثال: کتاب «خرده عادت ها»
عنوان فرعی: «راهی آسان و اثباتشده برای ساختن عادتهای خوب و ترک عادتهای بد»
همین یه خط بهت میگه که کتاب سیستم محوره، نه فقط حرفای انگیزشی.
۲) مقدمه یا پیشگفتار
اینجا خود نویسنده میاد بهت میگه: «من این کتاب رو چرا نوشتم و قراره چی بهت بدم.»
اگه مقدمهای نبود یا فقط پر از تعریف و تمجید بود → زنگ خطر!
۳) فهرست مطالب (مهمترین بخش)
ساختار کتاب نقشهی ذهن نویسندهست.
اگه فهرست دقیق و چندلایه باشه → نویسنده منظم فکر کرده.
اگه فقط ۸ تا عنوان گنگ باشه → معمولاً کتاب هم گنگه.
۴) نمایه (آخر کتاب) + خلاصهی پشت جلد
نمایه نشون میده نویسنده چقدر دقیق و علمی کار کرده. خلاصهی پشت جلد آخرین تلاش ناشر برای فروش کتابه.
۱۰ دقیقه زمان کافیه تا بتونی این چهار مورد رو چک کنی. ۹۰٪ مواقع میفهمی کتاب به دردت میخوره یا نه.اگه جواب «نه» بود → با خیال راحت بذار سر جاش و برو سراغ کتاب بعدی. وقتت طلاست.
قدم دوم: فعالانه بخوان، نه منفعل
آدلر یه جملهی طلایی داره: [ کتاب خوب، کتابی است که کمی از سطح تو بالاتر باشد. ]
درست مثل ورزش کردنه. اگه بعد از تمرین عرق نریخته باشی و عضلاتت درد نگرفته باشه، پس پیشرفتی هم نکردی.
کتاب هم همینطوره. اگه موقع خوندنش راحت بودی و چیزی تو مغزت جرقه نزد، احتمالاً فقط ورق زدی.
فعالانه خواندن یعنی: مداد دستت باشه (حتی وقتی داری کتاب الکترونیکی یا PDF میخونی!)، زیر جملههای مهم خط بکشی،
کنار پاراگرافها علامت سوال، تعجب یا ستاره بذاری، حاشیه بنویسی، سوال بپرسی و جواب بدی.
به یاد داشته باش که کتاب متعلق به خودته!
قدم سوم: با تحلیل بخوان؛ تا یادت بماند!
بعد از تموم کردن کتاب باید بتونی به این چند سوال پاسخ بدی:
•نویسنده دقیقاً چی گفته؟
•استدلال اصلیش چی بوده؟
•موافقم یا مخالفم؟ چرا؟
آدلر میگه: [ کتاب مثل یه عمارت چندطبقهست. ]
تو باید تک تک اتاقها رو ببینی و بفهمی که چطور به هم وصل شدن و کل ساختمان چه کارکردی داره.
بهترین راه فهمیدنش چیه؟
یا برای خودت بنویس، یا برای یه نفر توضیح بده.
اگه وسط توضیح دادن گیر کردی → یعنی هنوز نفهمیدی.
چک لیست ۴ قدمی نهایی:
۱) عنوان + عنوان فرعی رو با دقت خوندم؟
۲) مقدمه رو کامل خوندم و فهمیدم نویسنده چی میخواد بهم بده؟
۳) فهرست مطالب رو بررسی کردم و ساختار کتاب رو گرفتم؟
۴) نمایه و خلاصهی پشت جلد رو چک کردم؟
اگه به هر چهار تا «بله» گفتی → کتاب رو بخر یا شروع کن به خوندن فعال و تحلیلی.
اگه نه → با خیال راحت بذار کنار و برو سراغ بعدی. حالا نوبت توئه.
اولین کتابی که قراره با این روش بررسی کنی چیه؟
تو کامنت بنویس، قول میدم جواب بدم و بگم به نظرم ارزش خوندن داره یا نه.
دیدگاه خود را بنویسید